حزب کمونيستى طبقه کارگر براى سرنگونى سرمايه دارى و کسب قدرت سياسى تلاش ميکند. حزبى که رابطه اش با قدرت سياسى تعريف شده نيست حزب نيست. بدون اين هدف حزب سياسى معنى ندارد و اصولا طبقه کارگر نيازى به احزاب سياسى کارگرى ندارد. تمام هدف تلاشهاى فکرى و سياسى و سازمانگرانه٬ برپائى جريانات کمونيستى٬ به جنگ طبقه حاکم رفتن٬ آمادگى و بميدان کشيدن طبقه کارگر٬ اعتراض و اعتصاب٬ سازماندهى ارتش کارگرى و جنگ نظامى با بورژوازى٬ سازماندهى قيام و انقلاب کارگرى٬ نهايتا هدفش گرفتن قدرت دولتى و نابودى ماشين سرکوب و استقرار حکومتى است که بتواند برنامه طبقه کارگر را به اجرا درآورد. کمونيسم طبقه کارگر در تحولات سياسى اگر اين آمادگى و اين افق را نداشته باشد راهى جز دنباله روى از بورژوازى و رضايت به برنامه بورژوازى ندارد.
اما به لطف سلطه سنگين يک قرن سوسياليسم هاى غير کارگرى و گناه پسا استالينى٬ امروز اين امر ساده و بديهى براى بخشى از چپ معضل شده است. بحثهاى منصور حکمت در باره حزب و قدرت سياسى و حزب و جامعه٬ از جمله مباحثى هستند٬ که هر درى به تخته اى ميخورد٬ عده اى ميگويند تقصير منصور حکمت است که اين بحثها را طرح کرد و علت العلل مشکلات همينجاست. آنها هرچه ميگويند و هر منفعت خردى را دنبال ميکنند٬ اصل حرفشان اينست که خير کمونيسم نبايد براى قدرت سياسى تلاش کند و بخشى شان اساسا قدرت سياسى را على الابد به بورژوازى واگذار کرده اند.
دراين شماره ضميمه اين دو بحث منصور حکمت را براى مطالعه مجدد خوانندگان منتشر ميکنيم و در چند شماره نشريه در دفاع از اين بحثها به تز اصلى مخالفين متفرقه اين مباحث و همينطور تعابير نادرست موافقين آن ميپردازيم. مطالعه دقيق اين مباحث را به خوانندگان نشريه توصيه ميکنيم. *